روحانی شهید سیدعلی اندرزگو

🍃⚘🍃⚘🍃⚘✍استادحاج عباس رمضانی 

 بسم الله الرحمن الرحیم با سلام امروز می خوام خاطره ای رو از شهید بزرگوار سید علی اندرزگو از مبارزین قبل از انقلاب خدمتتون ارائه دهم ایشان متولد ۱۳۱۸ در بازارچه گمرک خیابان شوش تهران به دنیا آمد در نوجوانی با نواب صفوی و گروه فدائیان اسلام آشنا شد از مبارزان مسلح مخالف حکومت پهلوی در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ و عضو هیئت های اسلامی بودو دارای چهار پسر می باشد در حال حاضر پسران هستند همانطور که اطلاع دارید از سال ۴۲ که مبارزه امام خمینی علیه حکومت شاه شروع شد کروههای مبارزه بودند که امام را یاری می کردند که یکی از این گروه‌ها جمعیت هیئت های موئتلفه اسلامی بود که در جریان انقلاب نقش بسزایی داشتند در تاریخ ۱۳ آبان سال ۴۳ توسط نخست وزیر وقت حسنعلی منصور با کمک آمریکا یا قوانین قانونی را به مجلس بردن و تصویب کردن به نام قانون کاپیتولاسیون محتوای قانون این بود که اگر ایرانی ها به سگ آمریکایی جسارت می کردند باید اینجا محاکمه می‌شدند و یا اگر آمریکایی به ناموس ایرانی‌ها تعرض می کردند باید آمریکایی را می‌بردند خود آمریکا محاکمه میگردند امام به این قانون اعتراض کرد بعد از اعتراض امام به این قانون امام را به ترکیه تبعید کردند امام حدود ۹ ماه تبعیددر ترکیه بود بعد از آنجا به عراق تبعید شد که در ۱۲ بهمن سال ۵۷ به ایران آمد گروه موئتلفه تصمیم گرفتند تا نخست وزیر وقت حسنعلی منصور را ترور کند اندرزگو و دیگران حکم کردن اتومبیل حامل نخست وزیر را برعهده گرفت و پس از آنکه محمد بخارایی از اعضای هیئت موتلفه گلوله‌ای به جلوی نخست وزیر وقت شلیک کرد و او نیز گلوله دیگری به او زد و از مهلکه گریختن در پی این اقدام ساواک به جستجوی عامل آن پرداخت اما نتوانست اندرزگو را پیدا کند و غیابی دادگاه ایشان را محاکمه کرد ایشان مدتی به عراق رفت و امام را ملاقات کرد سال ۴۵ به ایران بازگشت پس از بازگشت به ایران چون ساواک به دنبال اوبود مدام محل سکونت خود را عوض می‌کرد مدتی در قم بود که به مشهد رفت و طریق یکی از دوستان از طریق زابل و زاهدان به افغانستان رفت که پس از مدت کوتاهی مجدد مشهد برگشت مدتی به سوریه و لبنان رفت و دوره های نظامی را طی کرد پس از بازگشت به ایران طی یک برنامه ۶ ماهه رفت و آمدهای پهلوی را زیر نظر داشت و به کمک شخصی در کاخ سلطنتی قصد داشت با وارد کردن مواد منفجره شاه را ترور کند اما از تصمیمش برگشت و این کار را نکرد ایشان در دوم شهریور سال ۵۷ زمانیکه راهی خانه یکی از دوستانش بود از سوی مأموران ساواک محاصره و به شهادت رسید روحش شاد گوشه ای از خاطرات همسر شهید اندرزگو ایشان می‌فرمایند به یاد دارم که صاحبخانه مجلس روضه خوانی داشت و دو تا از مداح های مجلس نیامده بودند شهید اندرزگو حالا که روضه خانتان نیامده خود من برای شما روضه می خوانم در آن زمان به علت اینکه در حال فرار بود سید تغییر قیافه داده بود ریشه ها را از ته تراشیده بود و کروات زده بود قابل ذکر است که شهید اندرزگو از روحانیان برجسته بود خانم صاحبخانه باور نداشت که آدمی با این قیافه بتواند به این خوبی روضه خوانی کند و روضه حضرت علی اکبر را بخواند همه کارهای را با اجازه امام انجام می داد بنده 9 سال با ایشان زندگی کردم و دارای چهار فرزند پسر هستم که همگی آنها متاهل می باشند یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود از این قرار است چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بود سیدعلی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت و من تعجب کردم پرسیدم سید دست نمی سوزد سید لبخندی زد و گفت اینکه چیزی نیست بدن من به آتش جهنم حرام است سید علی گفت به زودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز می شود دو سال بعد از پیروزی انقلاب شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش سید علی است از آن روز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج فرجه الشریف باشید و گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است همسر شهید گفت منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید سید پاسخ داد خیر من آن روز نیستم بعد زغال را آرام گذاشت روی قلیان همسر شهید گفت دست از سیدعلی نکشید قابل ذکر است که قبر شهید اندرزگو در بهشت زهرا تهران قطعه ۳۹ ردیف ۷۲ شماره ۵۵ می باشد و قبر شهید بخارایی شهید هرندی شهید نیک نژاد و شهید امانی در ابن بابویه شهر ری در کنار قبر امامزاده هادی قرار دارند با تشکر و سلام