زندگی نامه وصیتنامه شهیدعلیرضاموحدی دانش
شهید علیرضا موحدی دانش
شهید علیرضا موحدی دانش
زندگینامه
علیرضا اولین فرزند خانواده «موحد» در 27 شهریور ماه سال 1337 در تهران چشم به جهان گشود و در محیطی با صفا، مذهبی و در سایه پدر و مادری زحمتکش، پرورش یافت. پس از اخذ دیپلم در سال 1355 وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی برق به کسب علم مشغول گشت. هنگامی که مبارزات انقلابی مردم اوج گرفت علیرضا نیز به جمع مبارزین پیوست و ادامه تحصیل را به آینده موکول کرد.
با شکفتن شکوفههای جمهوری اسلامی ایران، او در کمیته انقلاب، اولین فعالیتهایش را در ایران اسلامی آغاز نمود و پس از آن در سال 1358 به سپاه پاسداران پیوست و حراست از بیت حضرت امام خمینی (ره) را به عهده گرفت. غائله کردستان، آغاز سفر بی پایان علیرضا به صحنه پیکار با دشمنان اسلام و ایران بود. در عملیات بازی دراز که به عنوان جانشین عملیات حضور داشت، همچون سردار رشید کربلا - حضرت ابوالفضل العباس (ع) - دستش را به پیشگاه حق تقدیم کرد و پس از شرکت در عملیات فتح المبین و بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان حبیب بن مظاهر، به لبنان سفر نمود و مدتی را در آنجا همپای برادران مسلمان به مبارزه با صهیونیست پرداخت.
هنگامیکه از سفر بازگشت موعد عملیات والفجر 1 بود و پس از آن زمان وصل. آری در عملیات والفجر 2 در منطقهی حاج عمران که علیرضا فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا را برعهده داشت، ندای ملکوتی یار او را به سوی بهشت برین دعوت کرد و شهید موحد دانش، در تاریخ سیزدهم مرداد سال 1362 در سن 25 سالگی به بزرگترین آرزوی عاشقان رسید. مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قطعهی 24 واقع است.[۱]
نگارخانهی تصاویر
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله - اشهد ان محمد رسول الله (ص) - اشهد ان علیا ولی الله
سلام علیکم
در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ میلغزانم که هیچگونه لیاقت شهادت را در خود نمیبینم. وقتی به قلبم رجوع میکنم غیر از سیاهی و تباهی چیزی نمییابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه میخواهم که تا مرا نیامرزیده است از دنیا نبرد. پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرامتت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم و الهی بنده ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخت توان دارد. خدایا توبهام را بپذیر و ازگناهانم درگذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم. مردم بدانید راهی را که در آن گام نهادهایم که همانا راه حسین علیه السلام است با اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان علیهالسلام، فی سبیل ا.. در مقابل تمامی متحدان کفر خواهد ایستاد و انشاء الله پیروز خواهد شد. پدر و مادر عزیزم همانگونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادری در مرگ دو فرزندشان استقامت کنند خداوند کریم اجری عظیم (بهشت) نصیبشان میکند. شما خوب میدانید که شهید عزادار نمیخواهد رهرو میخواهد، من ادامه دهنده راه برادرم بودم و شما هم با قلم و قدم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید.
مادر عزیزم به مادران بگو همانطور که من رهرو خون مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب سلاماللهعلیها را بدهید که تحمل شهادت 72 تن شهید نمود. پدر و مادر عزیزم به خاطر تمام بدیها و ناسپاسیهایی که به شما کردم مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید از همسرم که امانت من است نزد شما، خوب حفاظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.
برادران عزیزم! برادری داشتم که در راه خدا فدا شد قبلاً در وصیت نامهام با او صحبت و درددل میکردم اکنون به شما توصیه میکنم که نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین علیهالسلام در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علی علیهالسلام در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین علیهالسلام و با هدف شهید شد.
پدر و مادر و همسر عزیزم مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند در زنده بودنمان که نتوانستیم درشان اثری بگذاریم شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی انصافشان اثر گذارد.
والسلام
علیرضا موحد دانش - تاریخ نگارش 17/11/61 [۲