راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

سه دقیقه درقیامت قسمت (۵)

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۵۹ ق.ظ

👌 *حتما تا آخر بخوانید*👌

🔰کنار هر نوشته چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت. وقتی به آن خیره می شدیم مثل فیلم به نمایش در می آمد، درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن ماجرا را مشاهده می‌کردیم با تمام جزئیات. ♻️یعنی در مواجهه با دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم؛ لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را انکار کرد. 💠غیر از کارها حتی نیت های ما ثبت شده بود. آن‌ها همه‌چیز را دقیق نوشته بودند. ✨جای هیچ گونه اعتراضی نبود، تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمی شد زد... 💠اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم! 💥 *همین طور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم، یک دفعه دیدم یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است!!* ⚫️ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود، ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود! 🔷با عصبانیت به آقایی که پشت میز نشسته بود، گفتم: چرا این ها محو شد؟مگه من این همه کارهای خوب نکرده ام؟ 🔰گفت: بله درسته، اما *همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی، اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد.* 🔘با عصبانیت گفتم: چرا، چرا همه اعمال من؟؟ او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: 💥 *سرعت نفوذ آتش در گیاه خشک، به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات بنده نمی رسد.* 🔹رفتم صفحه بعد. 🔮آن روز هم پر از اعمال خوب بود، نماز اول وقت مسجد، بسیج، هیئت، رضایت پدر مادر و.. تمام اعمال خوب، مورد تأیید من بود. 🔍آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند، خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم، تماماً برای من یادآوری می شد، اما با تعجب به یکباره مشاهده کردم که دوباره تمام اعمال من در حال محو شدن است! ❗️گفتم: این دفعه چرا! من که در این روز غیبت نکردم؟ ✅جوان گفت: *یکی از رفقای مذهبی ات را مسخره کردی، این عمل زشت باعث نابودی اعمال شد.* سپس بدون اینکه حرفی بزند، آیه ۳۹ سوره یاسین برایم یادآوری شد: ⛔️ روز قیامت برای مسخره کنندگان، روز حسرت بزرگی است. *"یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزون"* ♻️خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه این طور باشه که خیلی اوضاع من خرابه...! 🔷رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم، اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم؛ اما در این شوخی ها با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم. 🔆 غیبت نکرده بودم، هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین شوخی ها و خنده ها به عنوان کار خوب ثبت شده بود. ✅با خودم گفتم: خدا را شکر. یاد حدیثی افتادم که امام حسین علیه السلام می فرماید: *برترین اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل مؤمن است. البته از طریقی که گناه در آن نباشد..* 📿خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد *با تعجب دیدم ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده!* 🔅به آقایی که پشت میز نشسته بود با تعجب و لبخند گفتم: من که در سنین نوجوانی مکه نرفتم. 💥گفت: ثواب حج ثبت شده؛ *برخی اعمال باعث می شود که ثواب چندین حج در نامه عمل شما ثبت شود، مثل اینکه از سر مهربانی به پدر و مادر نگاه کنید، یا مثلاً زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام و...* ⚡️ اما دوباره مشاهده کردم که یکی یکی از اعمال خوب من در حال پاک شدن است. دیگر نیاز به سؤال نبود، *خودم مشاهده کردم که آخرش با رفقا جمع شده بودیم و مشغول اذیت کردن یکی از دوستان بودیم.* ❄️یاد آیه ۶۵ سوره زمر افتادم که می فرمود: برخی اعمال باعث حبط و نابودی اعمال خوب انسان می شود... 🔆به دو نفری که در کنارم بودند، گفتم: شما یک کاری بکنید! همین‌طور اعمال خوب من دارد نابود می شود!! 🍃سری به نشانه ناامیدی و اینکه نمی‌توانند کاری انجام دهند برایم تکان دادند. 💫همین طور ورق می‌زدم و اعمال خوبی را می‌دیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم، اما یکی یکی محو می‌شد... 🔴فشار روحی شدیدی داشتم،کم مانده بود دق کنم... نابودی همه ثروت معنوی ام را به چشم می دیدم، اما نمی دانستم چه کار کنم...

*ادامه دارد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۲۹
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی