سید آزادگان (۲۵)
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
شخصی در اردوگاه مدعی بود که در شنا رفتن نظیر ندارد یک بار به حاج آقا ابوترابی گفت شما باید با من مسابقه بدهید حاج آقا قبول نکرد او تصور میکرد حاج آقا چون می ترسد که از او شکست بخورد و نزد بچه ها سر افکنده شود لذا پیشنهادش را نمیپذیرد و همین دلیل بر خواسته خود اصرار میکرد و بچه ها که از نیروی بدنی حاج آقا با خبر بودند ایشان را به شرکت در مسابقه با آن فرد دعوت کرد ند حاج آقا بر اثر اسرار بچه ها در مسابقه شرکت کرد وقتی هردو بیش از ۳۰۰ شنا رفتن حاجی به دلیل اینکه آن شخص از او شکست نخورد و پیش بچه ها شرمنده نشود اما خود را به زمین انداخت و گفت من نمی توانم ادامه بدهم و بچه ها که دلیل این کار حاج آقا را میدانستند بیشتر از گذشته به حاجی علاقهمند شدند
عظیم نوایی
۹۹/۰۶/۲۴