سید آزادگان (۴۸)
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از راههایی که دشمن برای تضعیف روحیه اسرا به کار میبرد انتشار اخبار نادرست و ناگوار از جبهههای جنگ و از داخل کشور بود ما در اردوگاه دسترسی به اخبار صحیح نداشتیم و دشمن هم قصد داشت ما را از نظر خبر آنطور تغذیه کند که خودش میخواست اما در عین حال سعی برادرانمان با توجه به اینکه داشتن رادیو خیلی میتوانست به روحیه اسرای عزیز در بندمان کمک کند این بود که به هر قیمتی که شده یک رادیو را به دست بیاورند از همان سال ۶۰ به بعد ما رادیو داشتیم
در سال ۶۰ وقتی به اردوگاه منتقل شدیم یکی از برادران که پایش را گچ گرفته بودند رادیویی را از بیمارستان محل بستری خود برداشت و در گچ پای خود جاسازی کرد و با خودش به اردوگاه آورد و در اختیار ما گذاشت یک نفر که مسئول آسایشگاه بود اخبار را می آورد و به من می داد بنده هم توسط افرادی که می شناختن این اخبار را به دیگران آقایان افسر های ایرانی و بقیه منتقل می کردم درد نتیجه کسی درست نمی فهمید این خبرها از کجا میآید و رادیو کجاست آنها قسم خورده بودند که خبر را به کسی نگویند در نتیجه از ناحیه بچههای آسایشگاه اطلاع داده نمیشد که ما در جریان اخبار ایران هستیم
معمولاً آمار را ساعت هفت و نیم و هشت صبح میگرفتند یک روز صبح زود قبل از طلوع آفتاب دیدیم سربازها ریختند توی اردوگاه و یکی از افسران خیلی خشن و ناپاک و خونخوار با تعدادی سرباز آمد توی آسایشگاه ما گفت همه باید لخت شوند فقط با یک شلوار کوتاه باشند و بعد هم رو کرد به من و گفت ابوترابی اگر چیزی پیدا کنند ترا خاکت می کنم بالاخره شروع کردند به تفتیش به حساب اینکه رادیو را پیدا کنند رادیو توی آسایشگاه نزد ما بود چرخی هست توی بهداری ها معمولاً به عرض ۶۰ یا ۷۰ سانت و به طول حدود ۹۰ سانت که وسایل پانسمان را روی آن می گذارند و راه می برند بودن این چرخ در آسایشگاه یک چیز محال و ممنوع بود چون قیچی و چاقو دارد این چرخ آن شب توی آسایشگاه ما بود وقتی که عراقی ها ریختند برادرانمان رادیو را روی طبقه شیشهای این چرخ قرار داده و مقداری پنبه روی آن گذاشتند و به دست سرباز عراقی دادند او با داد و فریاد و فحش با رادیو از اتاق بیرون برد