شهید جواد قاسمپور آران
يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ
.jpg)
{نام : جواد
{ نام خانوادگى : قاسمپور آرانى
{ نام پدر : میرزامحمّد
{ تاریخ شهادت : 4/10/65
{ محلّ شهادت : جزیره امّالرّصاص (عملیّات کربلاى 4)
{ نوع عضویّت و شغل : پاسدار و طلبه
{ محل دفن : گلزار شهداى امام زاده هلال بن على علیه السلام آران
جواد در 1/5/1340 در خانواده اى مذهبى و کشاورز در آران بدنیا آمد و کودکى
را در بستر فقر و درد و رنج گذراند .
تحصیلات خود را پس از طى دوره هاى ابتدایى با ورود به حوزه علمیّه در سال
1355 ادامه داد و در جریان تحصیل نیز به علوم رایج و متعارف بسنده نکرد و
مطالعاتش را در حوزه تفسیر ، تاریخ ، حدیث و ... توسعه بخشید .
فعّالیت علیه رژیم پهلوى را از ابتداى ورود به حوزه علمیّه آغاز کرد و فعّالیت
علنى خود را در یکى از روزهاى سال 1355 با نصب اعلامیه و دستنوشتههاى
حاوى شعرهاى سیاسى علیه رژیم بر در و دیوار مدرسه علمیّه آیتاللّه یثربى
کاشان ، در حالى که بقیّه طلاّب بر سر کلاس درس عمومى اخلاق حاضر بودند ، به
منصه ظهور رساند و به دیگر طلبهها گفت : فعّالیت علیه رژیم هم جزء درس اخلاق
است .
او غالبا اعلامیهها و رساله امام خمینى را از قم تهیه و بین مردم آران تقسیم
مىکرد که مورد توجه و شناسایى پاسگاه ژاندارمرى آران قرار گرفته بود تا اینکه در
روز 21 رمضان (5/6/1357) توسّط مأموران ژاندارمرى دستگیر و مدّتى را در
آنجا محبوس بود .
با پیروزى انقلاب اسلامى ، شور و هیجان خدمت به نظام نوپاى جمهورى
اسلامى در او بیشتر شد و در اوّلین فرصت براى یادگیرى فنون نظامى به پادگان
آموزشى قم اعزام و پس از پایان دوره نظامى ، به حفاظت از بیت امام (ره) و مدرسه
فیضیّه مشغول شد .
با شروع جنگ تحمیلى ، شیخ جواد قاسمپور به همراه گروهى از طلاّب به یکى
از پادگانهاى آموزشى تهران اعزام مىشود ولى به دستور بنىصدر خائن با اعزام
آنها به جبهه ممانعت مىشود که شیخ جواد با یکى از عوامل اعزام که همعقیده با
بنىصدر بود ، به بحث و گفتوگو مىپردازد که اعتراض او باعث مىشود ، دیگر
طلاب هم با او همرأى شوند و با نوشتن طومارى به محضر حضرت امام (ره) ،
درخواست اعزام به جبهه کنند که امام امّت با ملاقات آنها و اعزام به جبهه
موافقت مىفرمایند .
او در 16 عملیّات جبهه شرکت فعّال داشت و اوّلین هجرت او به دیار عاشقان
در تاریخ 13/7/1359 از سوى حوزه علمیّه به سوسنگرد بود که در عملیّات فتح
سوسنگرد شرکت نمود ، سپس در منطقه هویزه ، ایستگاه آبادان ، گیلانغرب و
سرپل ذهاب ، عملیّات ثامنالائمه ، عملیّات مطلعالفجر (مجروح) ، فتح المبین
(مجروح) ، بیت المقدّس ، رمضان (فرمانده دسته) ، محرّم (معاون گروهان ،
مجروح) ، والفجر 1 (معاون گردان ، مجروح) ، خیبر (جانشین گردان ، مجروح) ،
عملیّات بدر (جانشین گردان ، مجروح) ، عملیّات والفجر 8 (جانشین گردان ،
مجروح) ، کربلاى 3 (جانشین گردان) و بالاخره در عملیّات کربلاى 4
(4/10/1365) در جزیره امّالرّصاص عراق ، درحالىکه به عنوان جانشین گردان
امام محمّد باقر علیه السلام از لشکر 14 امام حسین علیه السلام نیروهاى بسیجى را هدایت مىنمود
، مورد اصابت گلوله تیربار دوشکاى بعثیّون عراقى قرار گرفت و به آرزوى دیرینه
خود رسید .
خانواده ایشان بزرگترین خانواده شهید در شهرستان آران و بیدگل است ،
شهداى منتسب به سردار شهید حاج شیخ جواد قاسمپور ، عبارتند از : حسین
قاسمپور (برادر شهید) ، جواد قاسمپور (پسرعموى شهید) ، احمد قندیانى (داماد
خانواده شهید) ، محسن و مصطفى عربیان (خواهرزادههاى شهید) ، عبّاس و
على اصغر چاقیان (پسردایىهاى شهید) ، مصطفى ملکیان (نوه عموى شهید) .
یکى از برادران طلبه مىگوید : حاج شیخ جواد از نظر حُسن اخلاق ، در میان
طلبهها معروف و خیلى خوشصحبت بود .
به طلبههاى مبتدى در همان برخورد اوّل چنان احترام مىگذاشت که انگار چند
سال است با آنها آشنایى دارد و همین امر باعث شده بود که اکثر طلبهها او را
مىشناختند و شیفته اخلاق او شده بودند و اگر طلبهاى مشکلى داشت ، به هر وجه
ممکن در جهت رفع آن مىکوشید .
شیخ جواد خیلى ساده مىپوشید و بىآلایش بود ، اصلاً سادهزیستى را دوست
مىداشت و با همان شهریه مختصر حوزه ، زندگى خود را مىگذراند و با این وضع
دیگران را هم مساعدت مىکرد .
در کنار ناراحتى و مشکلات دیگران نمىتوانست بىتفاوت بگذرد و مشکل
روحى آنها را با شنیدن دردهاى دلشان رفع مىکرد و شکل مادّى آنها را اگر در
وسع خودش نبود ، به هر طریق ممکن پیگیرى و برطرف مىکرد .
روز بعد از شهادتش در منزل شهید ، مرد مستمند و آبرودارى درحالىکه در
شهادت حاجى به شدت گریه مىکرد ، مىگفت : شیخ جواد قرار بود براى منزلم از
شهردارى آب تهیه کند که منتظر او بودم .
بهخاطر ویژگى شایسته اخلاقى او ، اکثر رزمندگان شهر آرزو مىکردند هروقت او
به جبهه اعزام مىشود ، همراه او باشند ؛ لذا سخنرانىهاى او در جمع رزمندگان و
در دبیرستانهاى شهر باعث هجوم نیروهاى بسیجى به جبهه مىشد ؛ بهطورىکه
قبل از عملیّات خیبر ، با اینکه شیخ جواد فردى بسیجى بود ، فرماندهى سپاه
کاشان به مسئول بسیج آران مىگوید به این شیخ جواد بگویید یکى دو جا سخنرانى
کند تا بتوانیم نیروى بیشتر براى اعزام به جبهه جذب کنیم و مسئولین بسیج هم
براى جذب نیروى بیشتر ، در تابلوى اعلانات بسیج نوشتهاى بدینمضمون نصب
مى کنند : «شیخ جواد به جبهه مىرود . »
روحش شاد ، یادش گرامى و راهش مستدام باد
«فرازى از وصیّتنامه سردار شهید حاج شیخ جواد قاسمپور »
خدایا ! تو را شکر که ما را در زمانى آفریدى و در آن زمان ، امام و رهبرى را به ما
عنایت کردى که ما را از تاریکى ، وابستگى و فساد ، به روشنى و استقلال هدایت
نمود .
شما اى امّت اسلامى ! از پا ننشینید و بعد از ایران که به پیروزى رسید ، نوبت
بیت المقدّس غریب و کعبه معظّمه است که باید آزاد شود .
اى ابرقدرتهاى جهان ! بدانید زمانى که اسلام نوظهور بود تا دروازه چین
پیشرفت کرد و توانست پیام اسلام را به گوش جهانیان برساند ؛ در حالىکه جامعه
اسلامى خود یک امّت پرتوان و قوى و بیدار است ، بهزودى شما ابرقدرتها را به
جهنّم خواهد فرستاد .
و شما اى ملّت ایران ! همراه با امام و در کنار او در راه مستقیم حرکت کنید و
همراهان امام را بشناسید و نگذارید وقایع هفتم تیر بهوجود آید که بعد از رفتن
بهشتى ها ، دیگر گریه فایدهاى ندارد .
بر امّت اسلامى است که همراه با روحانیت دلسوز در خطّ امام حرکت کنند و از
فرامین معصومین علیهمالسلام استفاده نمایند و در این میان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
را از جعفر کذّاب بازشناسید که هردو فرزندان امام بودند .
از روحانیت در خطّ امام حمایت کنید و اگر از آنها کنارهگیرى کنید ، عذاب الهى
در انتظار شماست .
اى امّت اسلام ! چنانکه خداى نکرده دشمن از ما سستى ببیند ، جرأت پیدا
مىکند و بر ما هجوم مىآورد و آنوقت است که کار از دست همه رفته است ،
بیت المقدّس غریب که سهل است ، کعبه مظلوم هم در خطر صهیونیستها قرار
مىگیرد ؛ حتّى مساجد شهرها هم مانند مصر در خطر جدّى واقع مىشود .
به مسئولینى که بر قدرت نشستهاند باید گفت که روى خون شهداى گمنام
نشستهاید ، آگاهى کامل و خدمتگذارى بر امّت و حمایت از امام و رزمندگان و
استقامت تا پیروزى را درنظر داشته باشید .
اى کسانى که روزى عدّهاى را منحرف ، عدّهاى را منافق و ضد ولایت
مىخوانید و فقط خود را پیرو اسلام فقاهتى مىدانید ! پس عمل در میدان جنگ
کجا رفته است ؟ چرا از خون شهدا ، به نامهاى خود استفاده مىکنید ؟ چرا قلب
عزیزان رزمنده را مىسوزانید (مگر آتش گلولههاى مزدوران بعثى براى آنها کافى
نیست) ؟ چرا باید کارى بر سر رزمندگان بیاورید که شکایت بعضى از شما را بر سر
قبر شهیدان بگویند ؟
خیلى دوست دارم آنطور که در زندگى دنیا مظلوم بودم ، مظلوم هم به شهادت
برسم و در آتش انفجار بسوزم تا از آتش جهنّم در امان باشم .
آیا کسى بدون عشق به امام خمینى (ره) ، مىتواند عاشق مهدى (عج) باشد ؟ تا
کسى نایب برحقّ امام زمان (عج) را نپذیرد ، چگونه مىتواند امام زمان (عج) را
بشناسد ؟
اى خواهرانم ! شما عفّت و حجاب و دیانت و همکارى با انقلاب و توجّه به
سخنان امام (ره) را وظیفه خود بدانید تا خداوند از شما راضى باشد .
اى پدر و مادر بزرگوارم ! شهادت فرزند شما حسین تنها برادر شیخ جواد براى
شما سخت بود و در فراق او مىسوزید ، امّا بدانید که از امتحان خود باید پیروز
بیرون بیایید و صابر باشید