شهیدسجادمرادی زمان شهادتش رامی دانست
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، آنهایی که شهدای مدافع حرم را دنیا پرستانی در نظر میگیرند که برای گرفتن پول به سوریه میروند کجایند تا ببینند این شهدا پلههای رسیدن به عرش را دوان دوان طی کردهاند و در مقامات و جایگاه کسی توان رسیدن به آنها را ندارد.
سجاد مرادی شهید مدافع حرمی است که همچون خیلی از شهدای جنگ تحمیلی زمان شهادتش را میدانست و چه تفاوتی است بین شهدای مدافع حرم و جنگ تحمیلی در مقام و درجه اگر شهدای مدافع حرم به خاطر شرایط خاص جنگیدن در کشور غریب برای حفظ امنیت کشور خودی مقام و درجه بالاتری نداشته باشند کما این که رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم گفت شهدای شما ثواب دو شهید را دارند.
* میدانست که این آخرین تولد فرزندش است
غضنفر مرادی پدر شهید سجاد مرادی با اشاره به علم سجاد به زمان شهادتش به خبرنگار فارس گفت: 18 تیر 94 سالروز تولد دخترش گفت این آخرین جشن تولدی است که برای دخترم میگیرم؛ برایش جا افتاده بود که برگشتی در کار نیست و در رفتار روزهای آخر سجاد حس میکردم که دیگر او را نخواهم دید اما به روی خود نمیآوردم.
وی افزود: در زمان خداحافظی تنها چیزی که به او گفتم این بود که: بعد از تو دخترت را چکار کنم؟ و او در جواب گفت این دختر من هم خدایی دارد؛ سجاد پیش از رفتنش گفت نزد آیتالله ناصری استخاره کردم و ایشان به من گفتند هر زمان که دلتان تنگ شد زیارت عاشورا بخوانید؛ سجاد به من، مادر و همسرش برای زمان دلتنگی توصیه به زیارت عاشورا کرد.
شهدا قبل از شهادت و عروج، به مقام شهادت میرسند و میبینند آنچه در مقام شهود کسی ندیده است و میشوند شهدای زندهای که در کنار ما زندگی میکنند و پروانهوار در حسرت رسیدن به شعله شمع شهادت بال بال میزنند تا روزی که پروردگار این هجران را به پایان رساند و اجازه حضور در درگاهش که همان بهشت ابدی است به آنها بدهد.
* چه چیزی سجاد را به مقام شهادت رساند!
پدر شهید بیان کرد: نماز شبها، یا حسین گفتنها و دنباله رو رهبری بودن سجاد را به مقام شهادت رساند؛ او در حلال و حرام به شدت دقت میکرد تا جایی که وقتی نذری برای ما میآوردند نمیخورد و میگفت، نمیدانم این نذری از چه پولی تهیه شده است.
وی ادامه داد: در مراسمهای عروسی که موسیقی و رقص وجود داشت شرکت نمیکرد و اینطور نبود که بیتفاوت باشد یا این که بگوید ما کاری به موسیقی نداریم و هرکس کار خود را انجام دهد من توجهی به موسیقی نمیکنم؛ یا در اینگونه مراسمات شرکت نمیکرد یا آخر مراسم که موسیقی را قطع میکردند، به مجلس وارد میشد.
مرادی خاطر نشان کرد: از زمانی که دوستش شهید شد دیگر حال و روزش فرق کرد؛ بیتابیاش برای شهادت بیشتر شد؛ در مراسم تشییع رفیق شهیدش میگفت بعد از شهادت من هم به همین شکل مراسم بگیرید؛ به او گفتم مگر قرار است هر کسی به سوریه میرود شهید شود؟ سجاد میگفت رفتنم دست خودم است اما بازگشت دست من نیست.
* سجاد زودتر از حلب آزاد شد
سجاد در آزادسازی حلب فعالیت میکرد، اما او قبل از آزادی حلب از زندان تن آزاد شد تا به سوی سرور آزادگان عالم حسین بن علی(ع) برود و درس آزادگی را به عالمیان بیاموزد.
پدر شهید گفت: وقتی حلب آزاد شد سجاد در بین ما نبود اما خوشحال بودیم و حسی را داشتیم که در زمان آزادسازی خرمشهر وجود داشت؛ افتخار میکردیم که سجاد ما خود یکی از سلاحهایی بود که به شقیقه دشمن نشانه رفته بود.
* پشیمان نیستید؟
در بین صحبتهای خانواده شهدا همزمان که داغ بزرگی حس میشود یقین و اطمینان قلبی از کاری که انجام دادهاند نیز محسوس است؛ میگویند اگر صدها بار دیگر هم فرزندمان برگردد باز هم به او اجازه شهادت در راه خدا را میدهیم.
پدر شهید تصریح کرد: چون عاشق امام حسین(ع) بود ما هم گفتیم چه بهتر که فدایی حضرت زینب(س) شود، مگر چه سعادتی از این بالاتر است؟ درست است که من سعادت این را نداشتم بروم اما سجاد از این موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را کرد.
وی افزود: من به خاطر راهی که انتخاب کرده بود به او تبریک گفتم هرچند برای ما سخت است اما دل خوش هستیم که عَلَم حضرت عباس(ع) را برداشته و به دوش کشیده است.
* درد دل پدر شهید
با وجود جو مسمومی که دشمنان در رابطه با شهدای مدافع حرم و جنگ سوریه در جامعه به وجود آورده و شایعات بیاساسی که در بین مردم و فضای مجازی پخش میشود، این مسؤولان هستند که باید با روشنگری و رسیدگی به حرف و درد دل خانواده این عزیزان از حربه دشمنان برای نفوذ در طرز فکر و فرهنگ شهادتطلبی مردم ایران جلوگیری کنند.
این پدر شهید عنوان کرد: در بین مردم همه جور آدمی هست یک عده به جای این که روحیه دهند نمک بر زخم ما پاشیدند؛ میگویند چرا برای پول پسرتان را به سوریه فرستادید؟ مگر پول اینقدر ارزش دارد؟ جنگ عربها چه ربطی به ما دارد؟ در حالی که سجاد معتقد بود این جنگیدن برای کشور خودمان است با این تفاوت که میرویم هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خودمان این مبارزه را انجام میدهیم زیرا میدانیم هدف دشمن نابودی ایران است.
وی اظهار کرد: مطرح میشود که سرافرازی و ایستادگی ایران ما از شهداست نه از کسانی که در گوشه و کنار ایستادهاند و مملکت را تیکه و پاره میکنند؛ چرا مسؤولان به درد دل خانواده شهدا توجه نمیکنند، اگر سجاد خوب بود و شهید شد ما پدر و مادرش بودیم و تربیتش کردیم که این راه را انتخاب کرده است؛ انتظار آنچنانی از مسؤولان نداریم اما حداقل به قولی که میدهند عمل کنند بیشتر از این هم انتظاری نداریم.
* خاطرهای از شهید
پدر شهید گفت: یک بار که از مشهد بر میگشتیم در طبس طوفان شنی رخ داد و آنقدر این طوفان شدید بود که با وجود بسته بودن شیشههای ماشین داخل ماشین مقدار زیادی شن وارد شد، پس از عبور از طوفان سریع به سراغ عمویش که با ما بود، آمد و 2 هزار تومان پول به عمویش داد و گفت این پول بابت نان صبحانهای که خریدید است، مشخص نیست ما به اصفهان برسیم، نمیخواهم حقی بر گردنم باشد.
* سجاد زنده است!
بارها شنیدهایم که طبق آیه «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند اما شاید این موضوع برای ما که در بند دنیا گیر افتادهایم خیلی محسوس نباشد، کسانی که بیشتر از همه این موضوع را درک میکنند خانواده شهدا هستند.
وی بیان کرد: مادرش قبلاً خیلی بیقراری میکرد و ناراحت بود؛ روزی به مادرش دلداری میدادم و از جایگاه شهدا و از بهشتی که سجاد در آن قرار دارد صحبت کردیم و به مادرش گفتم ببین چقدر آدم بر اثر تصادف و دلایل دیگر از بین میروند اما قسمت سجاد شهادت بود و الان دیگر کاری از دست ما بر نمیآید هر چند نبودش بسیار سخت است.
مرادی افزود: همان شب وقتی خوابیدم در خواب دیدم سجاد با لباس سفیدی که در عکسش هم هست به خوابم آمد و در پذیرایی خانه ایستاده بود، میخندید و قهقهه میزد، به ما گفت کی گفته من مردم؟ من که پیش شما هستم و جایی نرفتم که شما اینقدر ناراحت هستید؛ بعد از آن شب آیه قران که صحبت از زنده بودن شهدا کرده را به واقع لمس کردیم و گویی که بال درآورده باشیم.
* فاطمه زهرا، دختر شهید
پدر شهید مرادی تصریح کرد: سجاد قبل از رفتن دخترش را آماده پذیرفتن شهادت کرده بود و در تربیت فرزندش مفاهیمی مثل شهادت را گنجانده بود؛ وقتی روز موعود فرا رسید، خودش دخترش را آماده رفتن به مدرسه کرد و او را سوار بر سرویس کرد، آن روز در پاسخ دختر 8 سالهاش که گفته بود «بابا خودت بعد از مدرسه میای دنبالم؟» گفت بله، اما پس از فرستادن دخترش به مدرسه چون میدانست برگشتی در کار نیست در آسانسور ساختمان بغضش ترکید و گریه کرد.
* پیشبینی روز شهادت
پدر شهید در رابطه با زمان شهادت فرزندش گفت: مأموریتهای سوریه 45 روزه بود اما سجاد به ما گفت 24 روزه میروم و بر میگردم، باعث تعجب بود که با وجود مأموریت 45 روزه تأکید زیادی بر 24 روز داشت؛ از روزی که رفت دقیقاً 24 روز بعد خبر شهادتش را آوردند.
انتهای پیام/63089