شهیدعلیرضا موحد دانش(۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز دکتر می آمد یک به یک بیمارانش را می دید وضعیت گذشته آنها را میپرسید داروهای مصرف میکند را میپرسید دستور جدید میداد آمده بالای سر علی پرستار هم جواب می دهد سوال میکند چه داروهایی میگیرد پرستار داروها را می گوید در میان داروها از والیوم ده میگوید علی با تعجب نگاه می کند من والیوم ده میخورم سکوت میکند زمان دریافت دارو از پرستار پرسید کدام یک از این والیوم است پرستار قرص کوچکی را نشان میدهد علی قرص را پس میدهد میگوید من والیوم نمیخواهم پرستار می گوید علی آقا قطع عضو هستی درد تورا این قرص مهار کرده اگر نخوری نمیگذارد بخوابی اذیت میشوی علی در جواب گفت من برای بدتر از این خودم را آماده کرده بودم تحمل می کنم ولی اینها را نمی خورم علی چند شب سختی کشید تا به بلای والیوم مبتلا نشود درد جراحت بهتر است از درد اعتیاد است چرا که والیوم اعتیاد می آورد و مقاومت آدم را پایین می آورد