عاقبت وحشتناک فکروحسرت گناه
✨﷽✨
🔴 ✍مردی در کنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف (( منجاب)) مى رفت ، ولى راه حمام را گم کرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى کرد چشمش به مردی افتاد، نزد او آمد و از او پرسید:حمام منجاب کجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره کرد و گفت : حمام منجاب همین جاست . آن بانو به خیال اینکه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى گناه کرد.زن دریافت که گرفتار مرد هوسباز شده است ، حیله ای به ذهنش رسید و گفت : من هم کمال اشتیاق با تو بودن را دارم ، ولى چون کثیف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهیه کن تا با هم بخوریم بعد در خدمتتان باشم . مرد قبول کرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهیه کرد و برگشت ، زن را در خانه ندید، بسیار ناراحت شد و آرزوى گناه با آن زن در دلش ماند و همواره این جمله را مى خواند: ... این الطریق الى حمام منجاب؟(( چه شد آن زنى که خسته شده بود، و مى پرسید راه حمام منجاب کجاست ))؟ مدتى از این ماجرا گذشت تا اینکه در بستر مرگ افتاد، آشنایان به بالین او آمدند و او را به کلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقین مى کردند او به جاى این ذکر، همان جمله مذکور را در حسرت آن زن مى خواند، و با این حال از دنیا رفت و عاقبت به شرشد 📚نفل از کتاب عالم برزخ ص 41 یا کشکول شیخ بهائى 1/232