عبور از سیم خاردار نفس ( ۷۰)
🍀﷽🍀
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #قسمت70
نفس عمیقی کشیدم. ــ راستش... مکث کوتاهی کردم و ادامه دادم: معیارامون با هم خیلی فرق می کنه...با توجه به معیارها پس هدف هامونم با هم یکی نیست. حرفی نزد، نگاه گذرایی به چشم هایش انداختم، حالتش چقدر تغییر کرده بود. احساس کردم استرس گرفت. سرم را پایین انداختم و گفتم: ــ ببخشید اگه اجازه بدید یه سوالی ازتون بپرسم. ــ حتما، بفرمایید. ــ خب با این چیزایی که شما در مورد معیارهاتون گفتید یه علامت سوال بزرگ توی ذهن من به وجود امد. اونم این که... ــ که چی بشه؟ با تعجب نگاهم کرد. ــ یعنی چی؟ فرض کنیم شما با دختر دلخواهتون ازدواج کردید چند سالم گذشت آخرش چی؟ پوزخندی زددو گفت: ــ هیچی دیگه زندگی می کنیم مثل همه ی مردم. مایوسانه نگاهش کردم و گفتم: ــ همین؟زندگی می کنیم مثل همه؟ ــ خب آره. البته اینم اضافه کنم اون موقع لذت بیشتری نسبت به الان از زندگی می برم. سرم را به علامت تایید تکان دادم و گفتم: ــ خب اگه چند ماه بعد از ازدواجتون همسرتون مریضی گرفت، یکی یا چند تا ازاعضای بدنش از کار افتاد چی؟ یا مثلا صورتش بر اثر یک حادثه صدمه دید و از حالت نرمال خارج شد چی؟ چشمهایش گرد شد. ــ اینقدر بد بین نباشید. ــ نیستم. ولی باید به همه ی اینا فکر کرد.
✍#بهقلملیلافتحیپور #ادامهدارد... ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️