عما ربدست آوردن ایمان چیزآسانی نبود
. قرن ها در جاهلیت و کفر گذشته بود و اکنون خداوند ایمان را به قلب عده ای خاص موهبت کرده بود. اینها نمیگذارند ایمان آنها به راحتی از دست برود. ابولهب و دیگر سران قریش شکنجه های سختی برای مومنین به پیغمبر، آنها که از برده ها بودند، برنامه ریزی گردند. آنها عمار، یاسر ( پدر عمار) سمیه ( مادر عمار)، بلال، خباب بن ارت، ابوفکهه، و دیگران را به سختی شکنجه کردند. عمار را با سنگ های داغ سوزاندند و سمیه رابا بستن به شتران به دو نیم کردند. شکنجه های عمار تا مرز شهادت همراه بود. سنگ های بزرگ داغ روی سینه او می گذاشتند، سر او را زیر آب می کردند تا نزدیک خفگی برسد. پیامبر هر گاه به خانواده عمار در این حال اسفناک گذر میکرد، آنها راتسلی میداد و کلماتی که به این خانواده میفرمود با سخنانی که به دیگران میفرمود، فرق داشت. میگفت: ای خانواده یاسر، صبر کنید که وعده گاه شما بهشت است . عمار را می بوسید و سپس میفرمود: صبر پیشه کن. خدایا آل یاسر را به آتش جهنم عذاب مکن. آخر سر از شدت عذاب عمار مجبور شد در وضعیت نزدیک به ناهوشیاری به پیامبر خدا بد بگوید. گفت: ای رسول خدا، خیلی بد شد. به خدا سوگند رها نشدم جز اینکه به شما بد گفتم. و خدایانشان را به نیکی یاد کردم. محمد فرمود: دل خود را چگونه یافتی؟ عمار: - مطمئن به ایمان و خداوند در قرآن فرمود: مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ آنکه به اجبار دچار شود و دلش در ایمان ثابت باشد سوره 16 آیه 106 قسمتی از کتاب در حال نگارش محمد محبوب ملکوت نویسنده دکتر علی شهریاری استاد بیهوشی دانشگاه شهید بهشتی انتشاربرای شناخت نسل جوان نسبت به اهل بیت علیهم السلام