ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی جسدی که پس از ۳۱ سال سالم بود
ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی جسدی که پس از ۳۱ سال سالم بود
![ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که پس از ۳۱ سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال ۹۰ نبش قبر کردند.](http://www.rajanews.com/sites/default/files/styles/newspage_big/public/content/images/story/94-04/05/1749380.jpg?itok=h7XXrBPK)
ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که پس از ۳۱ سال سالم بود
دفاع پرس نوشت: سرهنگ جانباز «علی قمری» فرمانده پادگان دژ خرمشهر در دوران دفاع مقدس، با اشاره به لبیک بسیاری از جوانان و نوجوانان به ندای امام خمینی(ره) و حضور در جبهههای حق علیه باطل، به تشریح فعالیتهای نوجوان شهید «بهنام محمدی» در جریان دفاع از خرمشهر و همچنین ماجرای نبش قبر این شهید والامقام پرداخت.
روایت سرهنگ قمری در این زمینه را در ادامه میخوانید.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳ ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها