جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

نزدیک یکماه بود پشت دیوارهای قلعه مانده بودند

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۵۰ ب.ظ

 خیبر، قلعه مستحکمی بود با دیوارهای بلند که بالای تپه ساخته شده بود؛ پر از آذوقه و اسلحه و سرباز. درِ بزرگ قلعه انگار بنای باز شدن نداشت. دورتادورش هم خندق بزرگی کنده بودند که پر از آب بود. هیچ راهی برای گذشتن و نزدیک شدن نمانده بود. ‌ 👑 قلعه یهودیان خیبر حسابی داشت برتری‌اش را به مسلمانان نشان میداد. یهودیانی که یکی از دو دشمن بزرگ اسلام در جزیره العرب بودند. جنگ راه می‌انداختند، پول و نقشه به قریش می‌دادند. هرچه از دستشان برمی‌آمد برای نابودی اسلام کرده بودند. حالا مسلمانان پشت قلعه همان یهودی‌ها مانده بودند و باید کاری می‌کردند. رسول خدا فرماندهی یک لشکر از مسلمانان را سپرد به یکی از اصحاب: «برو قلعه را فتح کن.» هنوز نرفته برگشته بودند. فرمانده می‌گفت تقصیر سربازان است که ترسیدند و جلو نیامدند. سربازان می‌گفتند فرمانده بود که عقب‌نشینی کرد. ‌ 👈 رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نفر بعدی را فرستاد. دوباره همان ماجرا تکرار شد. اوضاع بدی شده بود. مرحب، پهلوان بزرگ یهودیان خیبر داشت همه را فراری می‌داد. قد و قامت عجیبی داشت. حتی بعضی‌ها گفته‌اند به‌جای کلاه‌خود سنگ‌آسیا روی سرش می‌گذاشت و کسی توان رویارویی با او را نداشت. بار سوم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سعد بن عباده را فرستاد. رئیس قبیله خزرج هم دست از پا درازتر برگشت. هیچ‌کدام از پس مرحب برنمی‌آمدند. قلعه که جای خودش را داشت. ‌ 😔 روز سوم که به شب رسید، احساس تلخ شکست و ناامیدی جمع مسلمانان را گرفته بود. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اما آرام بود. آرام و مطمئن وقتی گفت: فردا پرچم را به دست کسی می‌سپارم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. می‌دهم دست آدمی که «کرار غیر فرار» است. جنگجوی سرسختی که مدام حمله می‌کند. هیچ‌وقت پشت نمی‌کند. فرار نمی‌کند. نفر آخر علی بن ابی‌طالب بود... خان اول مرحب بود، نه ترسید و نه فرار کرد، مرحب که رجز خواند و فریاد زد: من مرحبم. علی (ع) محکم تر پاسخ داد: من حیدرم. شیر جنگ جوی بیشه ها چنان ضربه محکمی به کلاه‌خود مرحب زد که تا دندان هایش فرو امد. فرمانده که به زمین افتاد سرباز ها فرار کردند. خان دوم خندق بود، گودال پر از آب و عریضی که هیچ راخ عبوری نداشت. سربازها پشتش گیر افتاده و نمیتوانستند به قلعه خیبر نزدیک شوند، علی(ع) از خندق پرید. خان اخر قلعه بود. در قلعه را از جا کند، یهودیان داشتند از ترس پ تعجب جان میدادند که در بزرگ و اهنی را گذاشت روی خندق، پلی شد برای عبور سربازها. لشگر پیاده اسلام از خندق رد شدند و قلعه را فتح کردند. حیدر کرار برگ برنده رسول خدا(ص) بود، مردی که خدا و رسولش را دوست داشت و خدا و رسول هم خیلی دوستش داشتند ✅جنگ خیبر شک نکنید دوباره تکرار میشود... آن هم نه چندان دور....درست است حاج قاسم بین ما نیست که الحق هم او ولی و خدا را دوست داشت و هم ولی و خدا او را دوست داشتند... اما این خاک قاسم فراوان دارد.... میلاد امیر المومنین مبارک باشه❤️ هم به مردم هم به آقا.. هم به خانواده شهید حاج قاسم سلیمانی که امسال روز پدر.. درست است پدرشان در بینشان نیست اما شک ندارم در بهشت کنار رسول الله و امیر المومنین است 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۱۸
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی