جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

پدرموشکی ایران (۵۲)

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حالا که شش ماه از زندگی مشترکشان گذشته بود کمی بیشتر با روحیات الهام آشنا شده بود اما وقتی فکرش را می کرد باز هم از این ۶ ماه نزدیک ۵ ماه  را دور از هم گذرانده بودند حتی در فرصت های کوتاه تهران بودنش هم گاهی مجبور می‌شد شبانه‌روز در جلسات شرکت کند و کارهای توپخانه را راست و ریس کند سرش را کمی چرخاند و با چشمان نیمه باز است که صندلی خالی کنارش نگاه کرد تا حالا با الهام مسافرت نرفته بود چقدر خوب میشد اگر الهام کنارش نشسته بود و مثل همیشه به او لبخند می زد از فکر خودش خنده اش گرفت هنوز از آن روزهایی که برای ازدواج نکردن هزارجور دلیل و منطق قانع‌کننده ردیف می کرد یک سال هم نمی گذشت

حسن آقا پشت سر شفیع‌زاده روی صندلی مبله ماشین نشست و مرد شیک پوش در ماشین را بست احساس غریبی بود تا حالا کسی برای ایشان در ماشین باز و بسته نکرده بود حتی تا حالا سوار چنین ماشینی نشده بودند مخصوصا شفیع‌زاده که مستقیماً از توی تویوتای خاکی اش آمده بود آنقدر با تویوتا این ور و آن ور رفته بود که مشهور شده بود این شفیع زاده با تویوتا  رانندگی نمیکنه توش زندگی میکنه کارهای توپخانه زیاد بود حتی ماموریت که میرفت شب ها را هم توی ماشین می خوابید تا وقتش را برای رسیدن به اردوگاهی یا جایی برای خوابیدن تلف نکند

حسن آقا در حالی که یک دستش را گذاشته بود روی دسته پهن در ماشین و با دست دیگرش رو به شفیع زاده  گرفته بود صدایش را کلفت کرد و به شوخی با کلمات آرام و شمرده گفت راستی جناب شفیع‌زاده باید به محض برگشتن بخشنامه کنیم که من بعد در کنار تمامی تویوتاهای توپخانه یک نفر در باز کن با کت و شلوار گران نصب کنند ما دیگر دستمان می رود در سنگین و زمخت تویوتا را باز و بسته کنیم خنده شیرین شفیع‌زاده زمینه را برای ادامه شوخی و کل کل های مرسوم بین خودشان باز می‌کرد حتی آدم کم‌حرفی نجیبی مثل هم در مقابل خوش صحبتی و شوخی های حسن آقا نمی‌توانست ساکت و بی طرف بنشیند و بالاخره به حرف می آمد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۹
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی