پروازبغدادبهشت فصل سوم حاج قاسم به روایت فرماندهان همرزمانش ( ۸)
پرواز بغداد بهشت فصل سوم حاج قاسم به روایت فرمانده ها ن وهمرزمان (۸)
خوشحالیآقا با وجود حاجقاسم تحت هیچ شرایطی در دوران جنگ خستگی را حس نمی کردیم ایشان با اینکه فرمانده بود اما همیشه در عملیاتهای مختلف نوک پیکان عملیات بود از دوران دفاع مقدس شهید سلیمانی به عنوان یک عالم عمل در همه ابعاد برای ما بود ایشان یک آرامش خاص و روحیه ایثارگری به ما میدادند ایشان فرمودند من خدمت آقا بودم و منتظر بقیه دوستان جلسه برگزار شود که آقا من را صدا زدند و بعد کتابی و عکس چند شهید را به من نشان دادند و چند صفحه بعد عکس خودم را دیدم که آقا گفتند اگر شما رفته بودید این ماموریت های سخت را انجام نمی دادید و من آن موقع بسیار خوشحال شدم سردارسلیمانی وقتی به استانها سفر میکرد در شهرستانها به دیدار خانوادههای معظم شهدا میرفت و احترام زیادی برای آنها قائل بود حاج قاسم در عملیات طریق القدس مجروح شده بود برای درمان او را به مشهد فرستاده بودندچون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینهاش تا روی مثانه اش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت یا۴۵یا۴۶ روز کسی نمیدانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده در آن زمان هم فرمانده گردانهای کرمان بود که مجروح شد بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است پزشک حاج قاسم از منافقین بود و میخواست حاج قاسم را بکشد به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود یک پرستار باشرف کرمانی به خاطره حس کرمانی بودنش قاسم را شب دزدیده بود و جایش را بادو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرده بود و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا گفتند برو دکتر می ترسید تا میگفتند برو بیمارستان در می رفت فضای مادر جنگ این بود من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد روزنامه کیهان انجم شعاع همرزم سردار شهید