چمران به خاطر رزمنده ها کولر روشن نمی کرد (خاطره ای از شهید مصطفی چمران )
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۲۴ ق.ظ
حتی حاضر نبود کولر روشن کند. اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ
پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون میآمد اما میگفت:
«چطور کولر روشن کنم وقتی بچهها در جبهه زیر گرما میجنگند».
هر کس میآمد مصطفی میخندید و میگفت: «غاده دعا کرده من تیر بخورم و دیگر بنشینم سر جایم».
آن شب قرار بود در تهران بماند. قرار نبود برگردد. گفت: «من امشب به خاطرشما برگشتهام
گفتم: «نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشتهای برای کارت آمدی
با همان مهربانی گفت: «امشب برگشتم به خاطر شما از احمد سعیدی بپرس من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود
تو میدانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکردهام ولی امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که اینجا باشم».
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
۰۰/۰۲/۰۴