قسمت هفدهم مبادله
بعد از چند ماه تازه آمده بودیم مرخصی فکر می کردم می توانم چند روز استراحت کنم و به کارهای عقب مانده برسم که تلفن زنگ زد قلبم گواهی داد باید خبر مهم باشد گوشی را برداشتم برادر کلاهدوز بود گفت خودتون رو زود برسونید سقز با تردید گفتم برای چی گفت وضعیت غیر عادیه محمود را پیدا کردم و موضوع را گفتم