پدرش برایش موتورسیکلت خریده بود. رفت گواهینامه بگیرد. خیلی دیر آمد. به محض آمدن موتورش را قفل کرد و پارچه ای روی آن کشید.
متعجب پرسیدم: «مگه نمیخوای ازش استفاده کنی؟!»
– نمی خوام مفت بمیرم.
خنده ام گرفت. –
به تازگی انتشار تصویری از ناو شهید مهدوی در یک داک بهسازی و نوسازی شناوری در جنوب ایران (بندرعباس) نشان میدهد که این ناو پشتیبانی نیز که حاصل یک تغییر کاربری حرفهای کشتی فله بر و تبدیل آن به یک شناور لجستیکی نظامی است،
جاماندیم …
کاش مُهر شهادت پای پرونده مون بزنند !!!
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
مدت زمان: 1 دقیقه 30 ثانیه
.
علت این نامگذاری ،مقاومت مردم این شهر در برابر موشک باران رژیم بعثی عراق در طول جنگ ایران و عراق بوده است. این شهر در دوران جنگ بارها مورد هجوم و موشکباران رژیم عراق بود تا آنجا که آن را با نام شهر موشکها یاد کردهاند.
در عملیات بزرگ، غرورآفرین و پیروزمندانه الی بیت المقدس :
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به این جانب شده است، سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. این جانب با یقین به آنکه مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ الله از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح،
بیمار بودم. کیسه ی صفرایم مشکل پیدا کرده بود. در زدند. با حال ضعف و ناتوانی رفتم در را باز کردم. بی بی زهرا – خادم مسجد محله مان – بود. او آمپول خانم های محله را میزد.
مرا که دید، پرسید: «شما مادر جعفر خیابانی هستین؟» گفتم: «بله». – دیشب جعفر آقا اومد به خوابم و گفت بیام آمپول شما رو بزنم. گریه کردم و روسری یادگار مادرم را که خیلی برایم عزیز بود، به او هدیه کردم
“شهید جعفر خیابانی”
راوی : مادر شهید
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
درست میان کشاکش حق و باطل و در گذران ثانیه ها با نابرابری، همان لحظاتی که رمقی در جان های نیمه جان مردان خدا باقی نمانده بود انگار دستی از غیب به یاریشان آمد و مرحمی بر زخم هایشان شد.