خاطرات شهداء سردار رشیداسلام شهید والامقام حاج احمدکاظمی

 

 

در عملیات رمضان، بچه‌ها پشت خاکریز زمین‌گیر شده بودند .
پنجاه ، شصت نفر در انتهای سمت راست خاکریز نمی‌توانستند سرشان را بالا بیاورند .

این که چیزی نیست !!

مادر شهید اومد طلاهاشو داد برا کمک به جبهه داشت میرفت ..
گفتیم مادر رسیدت ..گفت من دو تا بچمو دادم رسید نگرفتم ،
این که چیزی نیست !!

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

آبان ۱۳۵۹ یادآور شهادت یکی

از بزرگ‌ترین و البته گمنام‌ترین فرماندهان دفاع‌مقدس است.

یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می‌گفت:

 تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می‌گشتم. از پله‌های شهرداری می‌رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟

شهید_سیدجواد_اسدی

 

 تاریخ تولد: ۱۸ مهر ۱۳۵۹
 تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
مزار شهید: گلزار شهدا روستا امره
محل شهادت : خانطومان_سوریه

شهیدانه

 

وقتی ساواکی قصد داشت
#چادر را به زور #کتک از سر طیبه بردارد، او داد میزد:
مرا بکُشید ؛اما چادرم را برندارید…

 #شهیده_طیبه_واعظی

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

زندگی به سبــک شهــدا

 

بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نمازهایمان را #اول_وقت بخوانیم. وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز می‌خواندیم.

خاطرات_شهدا سردار_رشید_اسلام حاج_احمد_کاظمی

 

#توانمندی همه را وارد کار می‌کرد

#سردار_کاظمی مثل بقیه نبود فکر نمی‌کرد ، این چپی است، این راستی .

سردار_شهید حاج_رجبعلی_محمدزاده

 

کلی ازش تعریف کرده بودم. اون ها هم پاهای شان را کردند توی یک کفش که

به خاطر بچه ها نرو!…

 

 

شهید محمود نوریان (حاج عبدالله نوریان)

به روایت همسر شهید:

خیال ازدواج در سر نداشتم اما با خصوصیاتی که از او دیدم تصمیم گرفتم زندگی مشترکم را همراهش شروع کنم. چشم پاک بود و نماز شبش ترک نمی شد.