جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۴۱۱ مطلب با موضوع «درس های بزرگان حکایت هاوداستان ها» ثبت شده است

...؟: داستان خیلی عالی حتما بخوانید 💮 پیرى در روستایى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجدمى رفت دریک روز بارانى پیر ، صبح براى نماز از خانه بیرون امد چند قدمى که رفت در چاله ای افتاد ، خیس وگلى شد به خانه بازگشت لباس راعوض کرد ودوباره برگشت پس از مسافتى براى بار دوم خیس و گلى شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۲۸
مجید روزی

 .ًحتما بخونید. دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش رابکن..روزقیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۰
مجید روزی

: تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. ."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۰۱
مجید روزی

👰🏼نماز عروس👰🏼 این ﺩﺍﺳﺘﺎﻥرا بخوانید ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ اﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯعصر ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩ ﭼﻮن ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽﺍﺵ ﺭﺍﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ! ﺩﺭﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺖ اذان ﻧﻤﺎﺯ شام ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۸
مجید روزی

 

🍃🌸🍃🌸🍃🌸✍شکرالله حافظی 

روزی در جایی می‌خواندم که شیطان، حضرت مسیح را به بالای برج اورشلیم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزیز خدایی، از این بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد! مسیح آرام آرام شروع به پایین آمدن از برج کرد. شیطان پرسید، چه شد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۳۴
مجید روزی

 

🌱🌴🌱🌴✍شکرالله حافظی 

روزی جنگل آتش گرفته بود و می‌سوخت.

🐇خرگوش‌ها تازه از خواب بیدار شده بودند و وحشت زده تلاش می‌کردند فرار کنند!
🐅ببر می‌گفت من قوی هستم. به جای دیگری می‌روم و دوباره زندگی‌ام را می‌سازم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۳۹
مجید روزی

🌴🍃🌴🍃✍مجید روزی

سلام!دوستان عزیز، فهیم،بزرگوارم 
✳توجه کردیددیگرخبری از برجام دردنیا نیست❓
✳دیگرازحمله ودرگیری درسوریه خبری  نیست!❗ کودکان سوری چند روزی باآرامش می خوابند.
✳توجه کردیدگروه متحدین ۲۰ دیگر در دنیاجلسه ندارن❓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۵۴
مجید روزی

🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 
           سلام و تحیت 

نقل می کنند پادشاهی هر هفته صنفی از اصناف را اذن ملاقات عام می داد !
یک هفته نوبت صنف خیاط ها بود .
غالب خیاط های شهر به سوی کاخ شاهنشاه حرکت کردند .
ناگهان ملازمان کاخ دیدند پالان دوز ها هم آمدند !!!
با تعجب پرسیدند :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۲۰
مجید روزی

 

👌در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره 😐
"
🍃اصغر آقا کارش مطربی♂🎼🎤بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست  بود که همه شهر او را میشناختند...😉

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۵۴
مجید روزی

 

ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺩﺳﺘﺶ ...

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭﻣﯿﺪﯾﻢ ﻭﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۴۵
مجید روزی