جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۰۶ مطلب با موضوع «حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه» ثبت شده است

حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه

قسمت هیجده هم کمین کس نزان

آخرین پیچ جاده را رد کردیم که بارانی از گلوله بر سرمان باریدن گرفت بهترین جایی که میشد برای ما کمین بگذارند همینجا بود ارتفاعات کسنزان روی جاده بودیم از چند طرف به ماه شلیک می شد بقیه ستون قبل از اینکه به کمین بیفتند ایستاده بودند خودمان را سریع رساندیم بالای تپه‌ای که سمت چپ جاده بود هر کس هر جا که می توانست سنگر می گرفت و شروع می کرد به تیراندازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۳۰
مجید روزی

قسمت هفدهم مبادله

بعد از چند ماه تازه آمده بودیم مرخصی فکر می کردم می توانم چند روز استراحت کنم و به کارهای عقب مانده برسم که تلفن زنگ زد قلبم گواهی داد باید خبر مهم باشد گوشی را برداشتم برادر کلاهدوز بود گفت خودتون رو زود برسونید سقز با تردید گفتم برای چی گفت وضعیت غیر عادیه محمود را پیدا کردم و موضوع را گفتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۳۰
مجید روزی

 قسمت شانزدهم بی پروا

ضد انقلاب حمله گسترده و حساب شده ای به شهر سقز کرد و سی چهل نفر از نیروهای نظامی را اسیر گرفت و برد این کار را وقتی کرد که کاوه رفته بود مرخصی همان شب جریان را به کاوه خبر دادند و همان لحظه بدون معطلی راه افتاد طرف منطقه وقتی رسید هنوز عرقش خشک نشده بود که جلسه گذاشت و مسئولان را کشید زیر سوال محزون و ناراحت به آنها می گفت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۵۳
مجید روزی

 قسمت پانزدهم محاصره

تازه رفته بودیم سقز شنیده بودم که بدون اسلحه کسی حق نداره تو شهر رفت و آمد بکنه شهر پر از ضد انقلابه تا فرصت دستشون بیاد به صغیر و کبیر رحم نمی کنند و از این جور حرفها یکی دوبار که برای دیدن خیابان ها و مغازه ها رفتم دیدم همه نظامی ها با اسلحه و تجهیزات هستند از آن به بعد من هم با اسلحه می رفتم توی شهر خیلی از روزها شهر آرام بود و همه چیز روال طبیعی خودش را داشت برعکس شب ها تا امنی و آشوب بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۲۰
مجید روزی

حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه

قسمت چهاردهم مجازات

با عملیات های پی در پی توانسته بودیم ضد انقلاب را از شهر بیرون کنیم و بر اوضاع نابسامان و آشوب زده شهر سقز مسلط شویم رفته رفته این تسلط به جایی رسید که امنیت تا حد زیادی بر شهر حاکم شد مردم می توانستند با خیال راحت زندگی کنند و دنبال کسب و کارشان باشند یکی از آن نابسامانی ها تعطیلی خیلی از ادارات بود در این زمینه سپاه برای خدمت به مردم علاوه بر تعقیب ضد انقلاب و انجام عملیات های چریکی کارهای آنها را هم برعهده گرفته بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۲۹
مجید روزی

قسمت سیزدهم بهترین نقشه 

 بسم الله الرحمن الرحیم

حدود ساعت چهار و پنج بعد از ظهر بود که فرمانده سپاه بانه خبر داد که یکی از ماشین هایشان وقتی می آمده سقز کمین زده‌اند و چند نفرشان را به شهادت رساندند می‌خواست که صبح روز بعد از دو طرف وارد عمل شویم و بعد از پاکسازی منطقه شهدا را منتقل کنیم محمود همان شب موضوع را به بحث و بررسی گذاشت بعضی نظرشان این بود که از ارتش هم کمک بگیریم و بعضی نگران مسیر کمین خور سقز بانه بودند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۱۸
مجید روزی

قسمت دوازدهم

ضد کمین

بسم الله ا لرحمن الرحیم

ورودی شهر سقز دست ما بود هر جا که احتمال نفوذ ضد انقلاب را می‌دادیم هم کمین گذاشته بودیم هم گشت وقتی با بچه‌ها صحبت شد می‌گفتند دشمن دیگه تو خواب شبش هم نمیتونه حمله کنه به سقز. از بابت شر خاطرمان جمع بود از چند وقت قبل که کار را گسترده تر کرده بودیم کمین هامان را می‌بردیم بیرون شهر هم اینکه فکر حمله به سرش می افتاد و نیرو می‌فرستادند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۵۸
مجید روزی

قسمت یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

بلندیهای روستای سرا دست ضد انقلاب بود از آنجا به ما دیده خوبی داشتند آتش سنگینی روی ما می ریختند سرت را نمی توانستی بالا بگیری کاملاً معلوم بود که میخواهند حتی یک نفر هم آن هم جان سالم به در نبرد همه خوابیده بودند روی زمین برای اینکه نیروها را تحت کنترل داشته باشیم به حالت نیم خیز بودم و سرم را خم کرده بودم ناگهان از پشت سنگینیه دستی را بر شانه ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۱۴
مجید روزی

 قسمت دهم شیفته محمود

بسم الله الرحمن الرحیم

آموزش مان در مشهد که تمام شد و نیروها را تقسیم کردند ۸ اتوبوس به جنوب فرستادن چهار تا هم به کردستان دلخور بودم که چرا اسمم تو لیست کردستان است بیشتر به جنوب علاقه داشتم در آن اعزام کاوه هم که مربی پادگان بود با ما آمد بدون توقف یکسره آمدیم تا خود دیواندره آنجا جلویمان را گرفتند و مجبور شدیم شب را بمانیم صبح شروع کردیم به جمع کردن پتو ها که کم کم آماده حرکت شویم کاوه خم شده بود و بندهای پوتینش را می بست یکدفعه یکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۳۷
مجید روزی

 قسمت نهم گروه اسکورت

بسم الله الرحمن الرحیم

زمستان ۱۳۵۹ یک گروه ‌فر ۱۸۰ نفره از شیراز آمده بودند دیواندره باید میرفتیم می‌آوردیم شان سقز گروه ما ۲۰ نفر بیشتر نمی شدند با سه چهار تا ماشینی که داشتیم رفتیم اسپکورت نیروهایی را که می خواستند از این شهر به آن شهر بروند ما می‌رساندیم مقصد از آن طرف عده‌ای دیگر را می‌آوردیم این شده بود کار هر روزمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۰۵
مجید روزی