حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه ( ۶۹)بخش دوم آخرین دیدار
حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه قسمت( ۶۹ )بخش دوم آخرین دیدار .🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃 همان روزها پدرم و همرزمانش داشتن زمینه را فراهم میکردند که او را برای معالجه ببرند به یکی از کشورهای غربی، اما نمیدانم چرا هی امروز و فردا می کردند، یک روز تو خانه نشسته بودم که دیدم در میزنند، در را که باز کردم برجا خشکم زد .انتظار دیدن هر کسی را داشتم به غیر از محمود، آن هم با سر تراشیده و پانسمان کرده گودی چشمانش، نحیفی، و لاغری اش ،را بیشتر به چشم می آمد، بی اختیار گریه ام گرفت، با صدای گریه آلود گفتم. تو با این سر و وضعت چطور اومدی؟»